پرسش :

با توجه به وجوی مبانی آزادی در متون قرآن و اسلام و تأکید مکرر پیامبر اسلام بر آزادی انسان و ارزشمند بودن مقام انسان تا آنجا که ایشان یکی از اهداف متعالی خود را آزادی انسان ذکر کرده اند در جامعه اسلامی...


پاسخ :
قبل از بررسی مسأله مورد نظر شما باید متذکر شوم، لازمه یک بحث دقیق و منطقی این است که مقدمات مسأله با نتایجی که می‌خواهیم داشته باشیم تناسب و مطابقت منطقی و علمی داشته باشد. به نظر می‌آید این امر در گزاره شما مورد غفلت واقع شده است، چراکه این نتایج را می‌توان به هر عاملی نسبت داد مثلاً می‌توان گفت که عدم توجه به زیرساخت‌های اقتصادی کشور باعث این مسائل شده است یا بی‌توجهی به مسائل اجتماعی مسبب این امور است و یا حتی بالاتر از این‌ها، بگوییم وجود آزادی در جامعه باعث به وجود آمدن این مسائل گشته است.
 
در متن سؤال شما به موضوعاتی از قبیل وجود تورم و رتبه توسعه انسانی اشاره شده است که باید در جای خود به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد و دلایل اقتصادی و اجتماعی آن مطرح شود و شاید بتوان برای آنها دلایلی ذکر کرد که چندان ارتباطی با موضوع اصلی سؤال یعنی بحث آزادی نداشته باشد.که بحث از آن دلایل مجالی جداگانه را می‌طلبد.
 
اما قبل از پرداختن به موضوع آزادی باید به این نکته توجه داشت که نباید بین عملکرد افراد و آرمان‌های برخاسته از انقلاب اسلامی که آزادی نیز یکی از آنها‌ بوده است، خلط مبحث نمود. بی‌شک با وقوع انقلاب اسلامی یکی از مسائل مهمی که در جامعه ما اتفاق افتاد آزاد شدن مردم از مسائلی بود که در رژیم گذشته به شدت ترویج می‌شد. فساد و فحشاء قانونی در سطح گسترده که نمونه‌ی آن بیشتر بودن تعداد مشروب ‌فروشی‌ها از تعداد کتابفروشی‌ها در کشور بود، نمونه‌ای از این امر است.

وقوع انقلاب اسلامی باعث شد که جوانان و روشنفکران کشور اجازه پیدا کنند تا در مسائل مختلف اظهار نظر نموده و عمده‌ترین مسائل را که پیش از آن حتی اجازه صحبت درباره آنها داده نمی‌شد، مورد کنکاش و بررسی قرار دهند و اساساً توجه جوانان این کشور را از مسائلی چون سکس و لذت‌جویی به سوی مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و پیشرفت‌های علمی کشور و ... گردانید، این امور از نشانه‌های همین آزادی می‌باشد. بی‌شک موضوع اخلاق و مبانی اخلاقی یک جامعه نیز زمانی مورد پرسش قرار خواهد گرفت که یک نحوه آزادی بیان در جامعه وجود داشته باشد تا بتوان در پرتو آن به نقد و انتقاد اجتماعی پرداخت.پس به تعبیری می‌توان پرسشگری را از نمودهای آزادی برشمرد.
 
در نظام اسلامی و قانون اساسی برآمده از آن، آزادی تا آنجا که مخل به ضوابط و ارزش‌های دینی و مصالح اجتماعی و حقوق دیگران نباشد مورد حمایت است. از این ‌رو آزادی‌های اساسی در گسترده‌ترین شکل آن در نظام جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شده است:
در اصل 24 قانون اساسی آمده است: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...».
در اصل 26 آمده است: «احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند».
هیچ کس را نمی‌توان از شرکت در آن‌ها منع کرد یا به شرکت در یکی از آن‌ها مجبور ساخت.
 
در تمامی نظام‌های مدعی آزادی و دموکراسی، برای آزادی حد و مرزی وجود دارد؛ مثلاً توهین به مقدسات و یا نشر اکاذیب و توطئه برای براندازی، ممنوع و خلاف قانون است. ترویج فساد نیز از جمله موارد ممنوع در قوانین است؛ ولی هر نظامی با توجه به مبانی فکری و اجتماعی خود، تعریفی از فساد دارد. در بینش اسلام، «فساد» تعریف شده است و مبانی آن نیز از وحی سرچشمه می‌گیرد. بر این اساس هیچ کس مجاز به ترویج فساد نیست. از همین ‌رو اسلام، راه‌های گسترش فساد را بسته و اجازه ترویج آنان را به کسی نمی‌دهد. البته موضوع بیان و طرح مناسب عقاید و افکار، موضوع دیگری است که در این مورد اسلام منعی برای آن قرار نداده است.

در زمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نیز طرح افکار منعی نداشته است؛ بلکه خود قرآن مجید نیز سخنان مخالفان را نقل و به بررسی و ابطال آن‌ها پرداخته است. در زمان ائمه (علیهم السلام) نیز، افراد بسیاری شبهات خود را نزد آنان مطرح می‌کردند و پاسخ‌های لازم را دریافت می‌نمودند. بنابراین، طرح افکار در جای خود اشکالی ندارد؛ ولی نباید اجازه داد که از طرح اندیشه‌ها سوءاستفاده شود و اذهان مردم، دست‌خوش آسیب‌های مختلف گردد. آزادی بیان در جمهوری اسلامی ایران در حد متناسبی وجود دارد به گونه‌ای که در تاریخ این کشور بی‌سابقه است و حتی در بسیاری از مناطق جهان نیز هم اکنون تا این اندازه وجود ندارد.
 
یکی از آرمان‌های بلند نظام مقدس جمهوری اسلامی آن است که فضایی سالم برای عرضه اندیشه‌های مختلف به وجود آید. البته به شرط آن که در این فضا عقیده‌ها و افکار به میدان آیند نه عقده‌ها و انگیزه‌های سوء. لیکن متأسفانه برخی مواقع از این فضای آزادی که در پناه جمهوری اسلامی به دست آورده‌اند بر علیه آن استفاده شده شعار خفقان و استبداد توسط بنگاه‌های خبرپراکنی به جامعه ایران نسبت داده می‌شود. این امر را می‌توان یکی از شیوه‌های تبلیغاتی که متأسفانه از غرب به داخل ایران سرایت کرده است، دانست. این که اخبار مشتمل بر اکاذیب و تحریفات چنان گسترده و با تب و تاب نقل شود که اگر همه آن هم جا نمی‌افتد، لااقل بخشی از آن‌ها مورد قبول واقع شود و یا افراد را در تردید افکند. این وضعیت در حال حاضر در کشور ما در جریان است و رویارویی با این موج کار ساده‌ای نیست. به نظر می‌رسد در این شرایط تکیه اساسی را باید بر کاوش و تحقیق در ریشه‌ها و مسائل پشت پرده این جنجال‌ها معطوف داشت.
 
به هیچ وجه ادعا نمی کنیم که جامعه و نظام سیاسی ایران، از همه نظر از جمله وجود انواع آزادی‌ها، جامعه‌ای ایده‌آل و کاملا مطلوب است، اما نگاهی منصفانه به وضعیت موجود و مقایسه با دوران قبل از انقلاب و نیز وضعیت سایر کشورهای جهان حتی کشورهای مدعی لیبرالیسم و آزادی، به خوبی بیانگر این واقعیت است که بسیاری از وجوه آزادی در حد نسبتاً مطلوبی در کشور ما وجود دارد. هر چند تحقق کامل آن‌ها منوط به فرهنگ‌سازی عمیق و ریشه‌ای در کل جامعه و سیستم سیاسی است که در آن بایستی نسبت به استفاده صحیح از آزادی‌ها و نحوه به کارگیری آن از یک سو و بالا رفتن سطح تحمل و انتقادپذیری از سوی دیگر در تمامی بخش های جامعه و نظام توجه جدی صورت گیرد، که به برکت وجود انقلاب اسلامی گام‌های مؤثری در این زمینه برداشته شده و به پیش می‌رود.
 
در کشورهای غربی و مدعی لیبرالیسم علی‌رقم شعارهای گوش پرکن آزادی، نمی‌توان آزادی را در حد اعلای آن یافت، بلکه به کمترین حد آن و آن هم آزادی فردی، نه آزادی بیان، قناعت شده است. در بسیاری از این کشورها امکانی برای اعتراضات منطقی و بیان آزادانه عقاید و نظرات کمتر وجود دارد. کافی است حوادث مربوط به اشغال عراق و بازتاب آن را در جامعه آمریکا بررسی نمایید، آیا مطبوعات که نماد آزادی در یک جامعه هستند، توانایی انتشار واقعیات را در این زمینه دارند؟ آیا به این همه تظاهرات مخالف جنگ و اشغال عراق، اعتنایی شد؟ و یا در حوادث دیگر چه قدر از سیاست‌مداران یا اندیشمندان و متفکران به دلیل تلاش برای کشف حقایق، جان خود را از دست دادند و یا در محدودیت‌های زیادی قرار گرفتند؟ آیا جرم روژه گارودی دانشمند فرانسوی، غیر از پرده برداشتن از واقعیات تاریخی بود؟ و.... بی جهت نیست که براساس آمار، مردم کشورهای غربی از بی خبرترین کشورهای جهان نسبت به واقعیات جهان و عملکردهای نظام سیاسی خود می باشند. آیا تا به حال در مورد قضیه فرقه دیویدیه در آمریکا سخنی شنیده‌اید، که چگونه به خاطر مخالفت سیاسی، زن و مرد و بچه و همه زنده زنده در آتش سوزانده شدند.
 
بالاخره باید این واقعیت را نیز در نظر داشت که جامعه ما تا قبل از پیروزی انقلاب جامعه ای کاملا بسته بوده که به هیچ وجه سابقه کار مردم سالاری و آزادی و ... را نداشته و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گام‌های بسیار مهمی برداشته شده است و البته طبیعی است که نهادینه شدن و قانون‌مند شدن چنین موضوعاتی نیازمند تمرین مستمر و البته گذشت زمان می‌باشد تا به صورت یک فرهنگ در آمده و مخالفین داخلی و خارجی نتوانند از وجود چنین حقوقی، سوءاستفاده کرده و هرگونه اعتراض صنفی یا موردی را به کل نظام و سیستم مرتبط نمایند.
 
نکته‌ای که در ادامه بررسی مسأله شما لازم به تبیین است این‌که؛ بین تعریف آزادی در اسلام و آزادی در کشورهای غربی تفاوت‌های بسیاری وجود دارد که می‌توان با مطالعه کتب مربوطه به آن پی برد. بر اساس تحقیق و مطالعه در منابع اسلامی و توجه به تمامی زوایای فلسفه سیاسی اسلام و احکام شرع، آزادی در اسلام را می‌توان این‌گونه تبیین نمود، اما قبل از آن لازم است مقدمه‌ای کوتاه در این زمینه مطرح شود. در تبیین و تفسیر هر موضوعی، ابتدا باید نوع رویکرد به آن را مشخص ساخت؛ چرا که هر رهیافتی، مبانی، پیش‌فرض‌ها و روش‌های خاص خود را می‌طلبد. بنابراین، اگر آزادی از منظر اسلام بررسی و تشریح می‌شود، باید با پیش‌فرض‌های خودِ مبانی اسلامی پی‌گیری شود.با عنایت به این نکته، به توضیح دیدگاه اسلام نسبت به مقوله «آزادی»، می‌پردازیم.
 
«آزادی» به معنای باز بودن راه انجام و ترک یک عمل است؛ خواه در حوزه تفکر باشد یا در حوزه‌های دیگر. انسان بر حسب آفرینش ویژه‌اش، موجودی صاحب عقل و اراده است؛ به صورتی که در هر کاری می‌تواند جانب انجام یک عمل یا ترک آن را برگزیند. این نوع آزادی انسان را «آزادی تکوینی» می‌نامند.
 
تعریف آزادی، ارتباط تنگاتنگی با تعریف انسان دارد. از این رو هر تعریفی از انسان، در برداشت از آزادی و تعیین محدوده‌های آن دخیل خواهد بود به این معنی که بدون ارائه تعریفی از انسان، تعریف آزادی ممکن نخواهد بود. انسان در نگرش اسلامی، کارگزار یا خلیفه خداوند بر روی زمین و در مقام عبودیت، مطیع خواست و اراده او است.انسان در مقام کارگزاری بر روی زمین باید فعال باشد.(بقره/30)
 
از سوی دیگر اسلام می‌خواهد انسان اراده‌اش را تابع مشیت خداوند قرار دهد؛ زیرا تنها در این صورت است که آدمی به زندگی توأم با سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت، دست خواهد یافت. (احزاب/29؛ اسراء/19)
 
انسان قدرت دارد که بر همه مخلوقات دیگر سلطه یابد؛ اما مسئولیت نیز دارد که از همه این مخلوقات، مراقبت نماید. انسان، نقطه صفری است که قابلیت تا بی‌نهایت صعود یا سقوط را دارد. (انسان/3) راز تعبیرات دوگانه و متضاد برخی آیات قرآن کریم از انسان، در همین خصوصیت نهفته است.
 
حاصل آن‌که در یک برآیند کلی، اسلام آدمی را محدود در همین که هست و تاکنون خود را نشان داده، نمی‌بیند؛ بلکه برای او آرمانی فراتر از بینش طبیعی و مادی در نظر دارد.اسلام می‌خواهد انسان آرمانی (ایده‌آل) بسازد، نه انسان صرفاً معمولی (نرمال) که تنها با جامعه بسازد و با دیگران هماهنگ باشد؛ برخلاف نگرش لیبرالیزم درباره انسان که طبیعت‌گرا است و آدمی را همین می‌بیند که هست و تاکنون خود را نشان داده است!
 
آزادی و مفهوم «انسان» با توجه به همین دوگانگی وجودی انسان در نگرش اسلام است که خداوند هم «آزادی تکوینی» به بشر اعطا فرموده و هم بر «آزادی تشریعی» اوصحّه گذاشته است تا در پرتو آن، آدمی بر ترمیم کاستی‌ها و ایجاد مصونیت از آسیب‌های ناشی از کژی‌های طبیعت و نفسانیات خود توانا گردد و با شناخت و پرداخت آزادانه به فطرت خویش، مرتبه خلافت الهی و کارگزاری خداوند را به دست آورد. به عبارت دیگر، اسلام انسان را واجد قابلیت‌ها و صلاحیت‌هایی می‌داند که سبب شایستگی و بایستگی بهره‌مندی او از موهبت «آزادی» است. از همین رو، قرآن هدف نهایی بعثت پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله) را تحقق آزادی تکوینی و تشریعی تلقّی کرده است: «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ»؛ «و از آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است، برمی‌دارد». (اعراف/157) گویا با نبود آزادی، دعوت به دین و دین‌داری، لغو و عبث است.
 
با توجه به مطالب پیش گفته، روشن می‌شود که تعریف آزادی در نگرش اسلام چیست؟ آزادی در اسلام همان آزادی‌ای است که حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (علیه السلام) سفارش کردند: «نفست را از هر پستی آزاد گردان؛ هر چند دنائت، تو را به خواهش‌هایت برساند؛ چرا که هرگز در برابر نفس ت که می‌بخشی، چیز ارزنده‌ای به دست نخواهی آورد.بنده دگری مباش! زیرا خدایت آزاد آفریده است». (نهج البلاغه/ نامه 31)
 
براساس روح توحیدی ـ که در نگرش اسلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است ـ انسان تنها باید بنده خداوند باشد، نه غیر خدا و چنان که گفته شد، اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند قرار دهد و آزادی خود را محدود و مقید به خواست خداوند گرداند؛ در این صورت، به زندگی با سعادت در دنیا و آخرت بار خواهد یافت. از سوی دیگر همین انسان، در نگرش اسلامی حق ندارد بهره‌وری از آزادی خود را محدود به خواسته‌ها و اراده‌های انسان‌های دیگر کند و خود را بنده دیگران سازد و عملاً خویش را از حق آزادی محروم سازد.خلاصه آنکه: بندگی خداوند موجب آزادی و بندگی غیر خداوند، فقدان آزادی است.
 
از آن‌جا که انسان موجودی اجتماعی است، اراده او در عرصه اجتماع، با اراده دیگران شریک می‌شود. از این رو باید در برابر قانونی که حدودی برای اراده‌ها و آزادی‌های مردم معین نموده و آنها را تعدیل کرده است، خضوع کند. پس همان طبیعتی که به انسان، آزادی اراده و عمل داده است، در عرصه اجتماع، اراده و عمل را محدود و مقّید می‌سازد. در نگرش اسلامی ـ از آن جهت که قانون را براساس توحید و سپس بر پایة اخلاق فاضله گذاشته و متعرّض همه اعمال فردی و اجتماعی، تحت عنوان ضوابط شرع شده است ـ آزادی در این چهارچوب مرزبندی می‌شود. با توجه به این مطلب مهم، آزادی از دیدگاه اسلام به این معنا می‌شود که انسان آزاد و مختار است که از تمامی حقوقی که قوانین شرع برای او مشخص کرده‌اند، بهره‌مند شود. برای مثال یکی از قوانین شرع آن است که انسان می‌تواند تا هر جا که بخواهد، در عرصه علم‌اندوزی پیش برود و در این ساحت، آزاد است و حتی نظام اسلامی موظف است امکاناتی برای او فراهم کند تا از این حق بهره‌مند شود. ولی در نگاهی دیگر همین قانون شرع محدودیت‌هایی را برای زندگی سالم اجتماعی مطرح کرده که از نمونه‌های آن نوع پوششی است که در نگرش اسلامی مطرح شده و برای تضمین سلامت جامعه محدودیت‌هایی را برای آمد و شد در جامعه در نظر گرفته است.
 
آزادی بیان و نوشتار، آزادی اجتماعی، آزادی بینش و آزادی اندیشه (در ساحت‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی) همه در چهارچوب مقوله پیش‌گفته معنا می‌یابد و تحلیل می‌شود.فرجام سخن این‌که، بر اساس قوانین شرع و برای فراهم کردن زمینه رشد و تعالی انسان‌ها محدودیتی برای آزادی وجود دارد که در همان چهارچوبی است که لازمة زندگی اجتماعی بشر است؛ با این تفاوت که چگونگی این حدود، برخاسته از دستورهای خداوند است و نه صرفا به اقتضای ضرورت اجتماعی یا خواست مردم.
 
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. سید محمد علی ایازی، آزادی در قرآن کریم؛
2. ابراهیمی ورکیانی، آزادی در اسلام؛
3. دکتر سید حسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد، صص 66-63
4. علامه طباطبایی، المیزان، ج 10، صص 372-371 و ج 4، ص 116؛
5. مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن.

​​​​​​​منبع: پرسمان حجاب، حسین مهدی ‌زاده، ناشر: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۱.